اسناد باید به کسی اعطا شود که مهارت خود را در یک رشته یا زمینه نشان داده است با این نظام آموزشی افراد به جای رقابت برای دسترسی به یک سری امتیازها و یا جوایز که معلمان و مسئولان آموزشی آن را تدارک دیده اند ، به یاری یکدیگر شتافته و کاستی هایش آن را برطرف می کند . آنان برای توسعه علاقه فردی و اکتشاف موضوع های پیچیده آزادی عمل دارند و در این زمینه هیچ پروا و هراسی به دل راه نمی دهند . قرار دادن همکاری به جای رقابت بهترین شیوه یادگیری است و تقلب در این روش ناممکن است .
وقتی هدف آموزش کمک به افراد در جهت ارتقاء و برتری شان باشد ، چطور ممکن است به تقلب متوسل شوند . وقتی پاداش معطوف به درون باشد و نه بیرون ، چگونه امکان تقلب وجود دارد ؟
بچه ها باید ترغیب شوند یکدیگر را برای دستیابی به بالاترین سطوح دانش و اطلاعات یاری کنند . به طور کلی مقایسه بچه ها با یکدیگر کاری غیرمنطقی است . اگر شالوده نظام آموزشی بر پایه علم و دانش استوار باشد . دانشآموزان به جای رقابت و همکاری سوق پیدا میکنند . دنیای ما از مردمان تشکیل یافته که مدام در حال رقابت هستند . البته رقابت بدون خشم و تحقیر در قلمرو به ورزش ، سالم و سرگرم کننده است . اما رقابت در سیاره ما عملاً به خصومت ، ملی گرایی و برتری قومی و نژادی منجر می شود .
مدارس بهترین مکان برای پرورش حس همکاری است . هدف از امتحان پاداش یا تنبیه نیست ، بلکه کمک به جوانان برای ارزیابی پیشرفت فردی شان است . امتحانات گروهی خسته کننده بوده و مقایسه نتایج آن کاری ناپسند است ، و به جای این چیزها باید فضای سالم برای همکاری و مساعدت به وجود آید . و وقتی رقابت و مقایسه به دولتهای ما سرایت میکند ، بازی قدرت طلبی رایج می شود و مسئولان به جای اینکه دوش به دوش یکدیگر کار کنند ، وقتشان را به مجادله و مباحثه و خنثی کردن نیروها میگذرانند و به دودستگی و خصومت دامن میزنند . معلمان می توانند به جای ترویج ذهنیت رقابت که در حال حاضر در امور آموزش حاکم است . کسب علم و دانش را در قلمرو به تعلیم و تربیت اساس و مبنا قرار دهند . پاداش های بیرونی را باید از آموزش حذف کرد و ذهن بچهها را از تمرکز به نمره های بهتر و دریافت امتیاز ها و جوایز بازدارند . دانش آموزانی که با آموزگاران خشک و سخت گیر روبرو هستند ، تنها در محضر این چهره مستبد عملکرد خوبی ارائه میدهند وبه مجرد خروج او ازسر کلاس شخصیت واقعی خود را به سطح میآورند و بروز میدهند . اگر آموزگاران مستبدی که به کلاسهای منظم شان افتخار می کنند در غیاب خود به کلاسشان نگاهی بیاندازند ، پیامدهای خشکی و استبداد را مشاهده خواهند کرد.
موسسه ها و نگرش های آموزشی
نگران ترین چیز درباره نظام رسمی آموزشی ما این است که بین آنچه مدعی هستیم انجام میدهیم و آنچه عملاً انجام میدهیم شکاف عمیقی وجود دارد . ما در امور آموزشی مدعی هستیم که قصد داریم با ترویج آزادی اندیشه به بچهها میدان عمل دهیم تا از تمام نیروی بالقوه خویش سود ببرند. در صورتی که هیچ کار و فعالیتی را که حاکی از این هدف غرور آمیز باشد انجام نمیدهیم .
تقریباً در تمام مدارس ما هر نوع ویژگی دال بر خلاقیت و آزاد اندیشی یک دانشآموز تهدید تلقی و بی درنگ سرکوب میشود .
تنها معدود کمی از آموزگاران میتوانند پرسش و کنجکاوی دانشآموزان را تحمل کنند. فقط دانشآموزانی که بهتر دنبالهروی میکنند و تکالیفشان را سریع و پاکیزه انجام میدهند، معلمانشان را راضی نگه میدارند و مشمول تایید و تحسین و دریافت جایزه هستند . برای دانش آموزانی که مستقل فکر میکنند جوایز محدودی وجود دارد و حتی در بسیاری از موارد تنبیه و مجازات در نظر گرفته میشود.
بچه ای که به تایید و تحسین کسی نیاز ندارد و هیچ علائمی حاکی از گناه و اضطراب در وی مشاهده نمیشود خلافکار و مسئله ساز به حساب می آید. حتی دانش آموزی که میل ندارد دقیقا مثل دیگران باشد به دفتر احضار شده و به او اخطار می شود که خود را گناهکار شمرده و توبه کند . در صورتی که ما آزاد اندیشی ، استقلال و رهایی از گناه را اتصال به تواناییهای نامحدود درونی و یا خودشکوفایی مینامیم . تاکید بر اهداف آموزشی اما انجام هر کاری درست و برخلاف آن ، غیر واقعی به نظر میرسد اما متاسفانه وجود دارد .
میگویند : بچه ها از آنکه بتوانند مستقل و آزاد تفکر و عمل کنند به انضباط نیاز دارند . به همین دلیل تاکید می شود که هر کاری درست انجام داده و یا از راه و روش معلمشان پیروی کنند . بعلاوه اگر هر کس بخواهد هر کاری را به دلخواه خود انجام دهد . نظم و ترتیبی وجود نخواهد داشت و درس دادن در کلاسها ناممکن خواهد شد .
میگویم: تنها راه ترویج آزاد اندیشی آن است که زمینه و فرصت لازم برای بچه ها و نوجوانان مهیا کنید . شما هرگز نمی توانید برای تربیت دونده ای بزرگ او را مدام وادار به نشستن کنید.
کلاسی که در آن بچهها اهداف خاص خودشان را دنبال میکنند نباید کلاسی شلوغ و پر سر و صدا تلقی شود . ممکن است چنین کلاسی به جای بی تفاوتی که تقریباً در همه کلاسها یافت میشود . سرشار از هیجان و خلاقیت باشد . بچه ها باید بتوانند به یکدیگر کمک کنند و برای خلاقیت و اکتشاف ، فضایی در اختیار داشته باشند . در صورتی که اغلب به دانش آموزان گفته می شود در پشت میز و نیمکت های تعیین شده ساکت و آرام بنشینند و آنچه را که گفته میشود انجام دهند . حال آنکه این شیوه برخورد دقیقاً به طرز روان نژند و اشتباه که درباره اش سخن گفتیم میانجامد .
هرکس در دنیای ما از شخصیتی ویژه و منحصر به فرد برخوردار است . اگر با همه بچه ها یکسان رفتار شود ، چگونه ممکن است ویژگیهای منحصر به فرد شان را متجلی کنند ، چرا باید با همه دانشآموزان یکسان رفتار شود ، همه به یک روش آموزش داده شوند، برای همه به یک اندازه وقت گذاشته شود ؟ و افرادی را که می توانند به طور دقیق با روش ما مطالب را بیاموزند. سریعتر و باهوش ترین دانش آموزان به شمار میآوریم،
پیوسته میکوشیم معیارهای مورد نظرمان را به دانشآموزان تحمیل کنیم . به همه جوانان می آموزیم که یکسان بیندیشند و عمل کنند . درصورتی که اگر درست مثل دیگران باشید، چه چیزی را می توانید به جهانیان عرضه کنید ؟ و این خط مشی غیرمنطقی از طریق انعکاس گزارش ریزنمرات تضمین می شود . این چیزها دغدغه های واقعی دانشآموزان و دانشجویان کره زمین است در صورتی که وقت دانشآموزان باید به کسب علم و معرفت و خودشناسی معطوف شود نه پاداشهای بیرونی نظیر نمره و جایزه و بورسیه . به علاوه نمراتی که ما تا این اندازه بزرگش میکنیم با آنچه آموزش داده می شود ارتباط ندارد . نمره و دانش آموز دو مقوله کاملا متفاوت بوده وابدا با هم سازگار نیست . به علاوه نمره عملاً انگیزه کسب دانش را کاهش می دهد . چون نمره علامتی بیرونی است و بیانگر آن است که دانش آموز در بازی تعلیم و تربیت شرکت کرده و حال آنکه علم و دانش نشانه درونی است و به نکات زیر اشاره دارد:
– احساس شما درباره آنچه آموختید چیست ؟
-این دانش در پیگیری اهداف تان چگونه موثر واقع میشود ؟
-با این دانش چه کاری می توانید بکنید ؟
علم و دانش ، خود شناسی را پرورش می دهد حال آنکه نمره به خود فریبی دامن میزند. و به بیان دیگر نمره نشانه تطبیق و سازگاری است و با واقعیت اول مرتبط نیست.
اغلب افرادی که در بازی تعلیم و تربیت نقش شان را خوب ایفا میکنند. برای حضور در دنیای واقعی عملاً آمادگی ندارند .عکس این قضیه نیز صادق است . افرادی که در محیط مدرسه برای کسب نمرات عالی دغدغه نداشتند و ذهنشان را بیشتر به واقعیت ها معطوف کردند تقریباً به هر کاری که دست میزنند موفق و سربلند بیرون میآیند. جان کلام آنکه ، آموزش در زمینه فضایی غیر واقعی ایجاد کرده است . نظام آموزشی ما عملاً از مسیر انگیزشی انسانی منحرف شده است .
قرار دادن دانش آموزان در یک نظام آموزشی که پاداش آن یعنی نمره و با کار و هدف واقعی ارتباط ندارد انگیزش آنان را پایین میآورد . نظام آموزشی ما تلویحاً توصیه می کند تنها برای دریافت امتیاز ، نمره و یا سایر پاداش های بیرونی کوشش کنید. در صورتی که پاداشهای مادی نظیر نمره در واقع با دانش و آگاهی ارتباط ندارد ، به همین دلیل انگیزه پس از دریافت پاداش متوقف میشود و بند می آید . به همین دلیل فردی که یک سال پیش در تمام واحدهای درسی نمره الف را گرفته ممکن است امروز در همان امتحان ها مردود شود .
برای تغییر نظام آموزشی در وهله نخست پاداش یادگیری باید با کار واقعی یادگیری هماهنگ شود . به عنوان مثال پاداشهای مطالعه عبارت است از لذت توانایی برای آزمودن اندیشه ای نو و عقیدهای تازه ، هیجان گم شدن درزمانی پرجاذبه ، کشف و به کارگیری یک آرمان تازه ، برخورداری از این آزادی که بتوان آنچه را که دیگران اندیشیدهاند بکاربرد . رضایت از نفس به خاطر رشد و تعالی فردی ،نه ریز نمرات بالا در کارنامه تحصیلی .
هیچکس در زمین نمی تواند به جای شما چیزی بیاموزد . یادگیری هم یک انتخاب و اختیار است . به طور مثال اگر شاگردی انتخاب کند که معادلات ریاضی را یاد نگیرد ،از با تجربه ترین استاد هم کاری ساخته نیست . در این سناریو نه تلاش معلم و نه میزان وقتی که او در این زمینه صرف می کنند بلکه انتخاب شاگرد برای پذیرش معادلات ریاضی نقش عمده و اساسی به عهده دارد . و چنانچه دانشآموزی انتخاب کند درس جبر را یاد بگیرد دخالت استاد هرچقدر و به هر میزان در این تصمیم تغییری به وجود نمیآورد. همه انسان ها بدون توجه به دسترس بودن استاد ، از قابلیت درونی برای یادگیری همه چیز برخوردارند . استادان فرهیخته این واقعیت را درک کرده و با تأمین فضایی خاص و منحصر بفرد برای دانشآموزان آنان را درانتخاب شیوه یادگیری ترغیب میکنند .
این استادان یادگیری را به خاطر کسب مهارت مورد تاکید قرار میدهند و هرگونه تلاش و تقلا را برای دریافت نمره مردود می شمارند . مهارت زمانی به دست میآید که نظام آموزشی تسلط و موارد درسی را کانون توجه قرار دهد و برای مقدار وقتی که در این زمینه صرف میشود اهمیتی قائل نباشند . به این ترتیب افراد تنها زمانی که برای تعیین میزان تسلط شان آمادگی دارند امتحان می دهند نه اینکه روز و زمان خاص برای هر امتحان در نظر گرفته شود.
مهارت زمانی قابل اکتساب است که روند یادگیری و تسلط بر مواد درسی به خاطر میزان وقتی که به آن اختصاص داده شد مستحق تحسین و یا تنبیه نباشد . مهارت یعنی ضمن برخورداری از نمره الف که در سوابق تحصیلی تان ثبت می شود ، به خاطر کسب دانش و معرفت از رضایت باطنی بهره مند شوید و افتخار و بالندگی را در وجودتان حس کنید.